بسم الله الرحمن الرحیم

کلمات الشیخ ابوالفتوح الرازی درباره قرائات

فهرست مباحث علوم قرآنی
فهرست القرائات
کلمات علمای شیعه قبل از قرن یازدهم
قائلین به تعدد قراءات از علمای شیعه پس از قرن یازدهم




مقاله «تحلیل رویکرد ابوالفتوح رازی در مواجهه با اختلاف قرائات در تفسیر روض الجنان و روح الجنان »


مقاله «بررسی تطبیقی تأثیر اختلاف قرائات سوره بقره در پنج ترجمه کهن و معاصر فارسی»
بخشی از مقاله:
بیشترین تطابق ترجمه با روایت حفص از عاصم در ترجمه محمدمهدی فولادوند و کمترین مطابقت در ترجمه ابوالفتوح رازی مشاهده می شود...تمایل ابوالفتوح رازی به قرائات حمزه و کسائی بیش از سایر قرائات است.


اختلاف تلاوت؛ همه بر منهاج حق و صواب

روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏6، ص: 34
و اختلاف سه گونه باشد: اختلاف تناقض باشد، و اختلاف تفاوت، و اختلاف تلاوت. و آن دو اختلاف باتّفاق در قرآن نيست.
و امّا اختلاف تلاوت از اختلاف قرّاء در او نه اختلافى است كه در او نقصى آرد، بل همه بر منهاج حق و صواب است، چون هر يكى را وجهى و دليلى و بيّنتى از كلام عرب هست، پس بمثابه آن است لاختلاف «3» فيه من هذه الجهة على هذا اللّسان. و اختلاف كه در تازى آمد شد باشد، هم موافق مذهب متكلّمان است براى آن كه ايشان اكوان متضادّ گويند به اختلاف جهات و تضادّ اختلاف باشد و زيادة عليه.



قرائات؛ موقوف بر سماع و روایت

روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 97
وددت الشّى‏ء اذا تمنّيته وددت الرّجل اذا احببته ودّا و ودّا و ودادا و مودّة، و در آيت هر دو معنى محتمل است، هرگز تمنّاى خير نكنند براى شما [126- ر] و «1» هرگز به شما خير نخواهند. «من» تبيين راست، وَ لَا الْمُشْرِكِينَ، در محلّ جرّ است عطفا على «اهل الكتاب» و به معنى عطف است على «الّذين كفروا» و «2» در محلّ رفع است، و نظير اين آيت در اعراب قوله تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِياءَ «3» ...، جز كه در اين آيت هر دو خوانده‏ اند، هم جرّ و هم نصب، و در آيت ما جز جرّ نخوانده ‏اند، و اگر به رفع خوانده بودندى «4» در عربيت روا بودى، جز آن است كه قراءت موقوف بر سماع و روايت باشد



قرائت عامه

روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 80
امّا «ملكين» در او خلاف كردند: در قراءت عبد اللّه عبّاس و حسن بصرى «ملكين» است به كسر «لام»، يعنى دو پادشاه بودند. و عبد اللّه عبّاس را از اين آيت پرسيدند [121- ر] گفت: متى كان العلجان ملكين «8»، آن دو علج، يعنى آن دو خر «9»
__________________________________________________
 (1). همه نسخه بدلها: مخصوص.
 (2). مج، وز: هم.
 (3). همه نسخه بدلها: از ابواب.
 (4). آج، لب، فق، مب، مر: نبود.
 (5). مر: هيچ عقل.
 (6). وز، دب، آج، لب، فق، مب، مر: نپذيرد.
 (7). همه نسخه بدلها، بجز مج+ ما.
 (8). دب، آج، لب، فق، مر+ انّما كانا ملكين.
 (9). دب: مرد.
                       

روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 81
كى «1» فريشته بودند! ايشان دو پادشاه بودند. و قراءت عامّه قرّاء فتح «لام» است و معنى آن كه: دو فريشته بودند.

 

روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏3، ص: 87
قوله تعالى: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ، ابن ابي اسحاق در شاذّ «حجّ» «4» خواند به كسر «حا» در جمله قرآن، و اين لغت تميم است، و قيس عيلان و طلحة بن مصرّف اين جا و در آل عمران به كسر خواندند و در باقى قرآن به فتح. و ابو جعفر و حمزه و كسائى و عاصم به روايت حفص در آل عمران به كسر خواندند و در همه قرآن به فتح، و جمله قرّاء در همه قرآن به فتح «حا» «5» خوانند، و آن «6» لغت اهل حجاز است.
كسائى گفت: هر «7» دو لغت است و ميانشان فرقى نيست، كرطل و رطل و كسر البيت و كسره. ابو معاذ گفت: «حجّ» به فتح مصدر باشد و به كسر اسم، چنان كه قسم و قسم، و سقى و سقى، و شرب و شرب، و در مصحف عبد اللَّه چنين است كه: و أتمّوا الحجّ و العمرة الى البيت للَّه «8»، و شعبى خواند: و أتمّوا الحجّ و العمرة للَّه، به رفع «عمره» على الابتداء.
بدان كه «حجّ» در لغت قصد باشد، و در شرع قصدى باشد مخصوص در وقتى مخصوص به جاى مخصوص بر اداى مناسكى مشروع، و اين از جمله اسماء مخصوصه «9» است، و از «10» ميان مسلمانان خلافى نيست در وجوب حجّ، امّا در وجوب عمره خلاف كردند:
مذهب ما و مذهب شافعى بر قول جديد «11» او، و «12» سفيان ثورى [241- ر] و «13» سفيان عيينه و احمد و اسحاق و عطا و قتاده آن است كه واجب است، و در صحابه مذهب‏
__________________________________________________
 (1). آج، لب، فق: از.
 (2). مج، وز، آج، لب، فق: ايستد.
 (3). مج، وز، آج، لب، فق، مب، مر+ اين هشت آيت است.
 (4). مب: بحج.
 (5). كذا: در اساس و دب، ديگر نسخه بدلها عبارت: «و جمله قرّاء در همه قرآن به فتح «حا» را ندارند.
 (6). وز، آج، لب، فق، مب، مر: اين.
 (7). همه نسخه بدلها: اين.
 (8). مج، وز، دب، مب: الى بيت اللَّه.
 (9). مج، وز: مخصوص.
 (10). فق، مب: و در.
 (11). همه نسخه بدلها: حديث.
 (12). مر+ حديث.
 (13). همه نسخه بدلها+ قرّاء.
                       

روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏3، ص: 88
امير المؤمنين على- عليه السّلام- است و عبد اللَّه عبّاس و زيد بن ثابت. و قومى گفتند: سنّت است، و آن مذهب اهل عراق است و مالك بن انس و ابو ثور، و يك قول شافعى در قديم، پس از آن باز آمد و اينان بنا بر قراءت شعبى كردند كه به رفع خواند، دليل بر صحّت مذهب درست، قراءت عامّه « «1»» است: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ، امر كرد «2» به عمره همچنان كه به حجّ، و امر از خداى تعالى دليل ايجاب كند تا دليل برخاستن «3» كه مراد ندب است.

 

روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏9، ص: 103
 و در اين قصّه اين آيت‏] «6» بفرستاد: وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ، اى ليوثقوك، فى قول ابن عبّاس و مجاهد و السّدى. و مقسم «7» گفت: تا بندت برنهند. عطا گفت و عبد اللّه بن كثير: تا تو را محبوس كنند. ابو حاتم و ابان بن تغلب گفت: ليثخنوك بالجراحات و الضّرب؛ تا [32- ر] تو را بزنند و مجروح كنند، قال [الشّاعر، شعر] «8»:
         فقلت ويحك ماذا في صحيفتكم             قالوا الخليفة امسى مثبتا وجعا.

ابراهيم النّخعى در شاذ خواند: ليبيّتوك؛ تا بر تو شبيخون آرند، و اين قراءت لايق است؛ جز آن است كه شاذّ است،

 

عدم انطباق کتاب تفسیر روض الجنان بر روایت حفص از عاصم

هر دو قرائت نکوست

 «ان» به معنى «ما» ى نفى است. يقضى الحقّ، حكم كند به حق و درستى. و نصب او دو وجه را محتمل است: يكى مفعول به و دوم صفت مصدر محذوف بود، و التّقدير: يقضى القضاء الحقّ. اهل حجاز و عاصم خواندند: يقصّ الحقّ، من القصّة، و بر اين قراءت حق جز مفعول به نباشد. ابو عمر و اختيار «يقضي» كرد من القضاء، گفت براى قرينه آن كه گفت «5»: وَ هُوَ خَيْرُ الْفاصِلِينَ. و فصل در قضا و حكم باشد، در قصّه نباشد. و اهل حجاز گفتند: فصل در هر دو باشد، هم در قول و هم در قضا، الا ترى الى قوله: إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ «6»، و نيز گفتند عرب گويد: قضيت بالحقّ و
__________________________________________________
 (1). مج، وز، مت، آج، لب، آف، آن، مل، مر: مى‏داريد.
 (3- 2). مج، وز، مت، آف، آن، مل، مر: مى‏كنيد.
 (4). مج، وز، مت، مل، مر: و.
 (5). لب: ندارد.
 (6). سوره طارق (86) آيه 13.
                       

روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏7، ص: 311
نگويند: قضيت الحقّ. و هر دو قراءت نكوست و حجّت كافى «1»، و در آيت دليل است بر آن كه خداى [قضاى‏] «2» كفر و معصيت نكند و آن به قضاى او نباشد براى آن كه گفت قضا به حق كند و كفر و معصيت باطل است، بايد «3» تا به قضاى او نباشد


 (1). مج، وز، مت، لت، مل، مر: حجّتها متكافى.

 

روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏16، ص: 288
وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى‏ رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ، چون در دوزخ آيند، بنگرند، گويند: چه بود ما را كه نمى‏بينيم مردانى را كه ما ايشان را از جمله بد- مردان شمرديم.
أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا، و ما ايشان را بسخريه و فسوس داشتيم در دنيا؟ أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ، خود اين جا نه‏اند يا چشم ما بر ايشان نمى‏آيد، مايل است از ايشان؟
اين كافران گويند كه: ما چرا آن مؤمنان كه بر ايشان در دنيا استهزا كرديم و پنداشتيم كه ايشان بر باطلند نمى‏بينيم؟ و اهل كوفه خواندند الّا عاصم: اتخذناهم، به همزه وصل على الخبر و بر اين قراءت در جاى صفت «رجالا» باشد. و اين قراءت بهتر است براى آن كه اهل دوزخ شاكّ نباشند در استهزاى ايشان به مؤمنان در دنيا.


روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏17، ص: 160

قالَ «7» أَ وَ لَوْ جِئْتُكُمْ، قراءت عامه قرا بر امر است و قراءت ابن عامر و حفص عن عاصم: «قال»، بر خبر، بگوى اى محمد! اگر من چيزى «8» آرم به شما كه راه نماينده‏تر باشد از آن كه «9» پدران خود را بر آن يافتى. و جواب «لو» محذوف است و التقدير لاتبعتمونى، متابعت كنى مرا. مشركان جواب دادند كه ما به آنچه شما را به آن فرستاده‏اند- و آن آيات است و شرايع- به آن كافرايم. ابو جعفر خواند: «جئناكم» به «نون» و «الف» على الجمع. و عامه قرا «جئتكم» به «تا»، خبرا عن نفس المتكلم‏
__________________________________________________
 (1). گا، آد، افزوده: و.
 (2). آج، ما: كردند.
 (3). آج، ما، گا، لا، افزوده: ما.
 (4). آج، ما، گا، لا، آد: خواندند.
 (5). آج، لا: ديه، ما: ديهى.
 (6). گا، آد: متنعمان.
 (7). اساس، آب، آج، ما، گا: قل، با توجه به قرآن مجيد تصحيح شد.
 (8). ما: خبرى.
 (9). آج، ما، گا، لا، آد: آنچه شما.
                       

روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏17، ص: 161
وحده.

 

روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 308
حمزه و حفص خوانند: لَيْسَ الْبِرَّ، به نصب «برّ» بر آن كه خبر «ليس» باشد.
و أَنْ تُوَلُّوا، اسم ليس باشد. و باقى قرّاء خوانند: ليس البرّ، به رفع «را» بر آن كه او اسم باشد، و أَنْ تُوَلُّوا، به جاى خبر و مانند قراءت حمزه «4»، قوله تعالى: ما كانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا «5» ...، و قوله تعالى: فَكانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِي النَّارِ خالِدَيْنِ فِيها «6» ...، در باب تقديم خبر بر اسم.
مجاهد و ضحّاك و عطا و سفيان گفتند: سبب نزول آيت آن بود كه مردى بيامد و رسول را- عليه السّلام- گفت [204- ر]: يا رسول اللّه! ما البرّ؟ برّ چه باشد؟
خداى تعالى اين آيت فرستاد، و اين آنگه بود كه قبله هنوز قرار نگرفته بود، و «7» هر كجا كه خواستندى روى فراز كردندى لقوله تعالى: فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ «8» ...، باز نمود كه اين قدر عبادت كه شما مى‏كنى گاه متوجّه به مشرق و گاه به مغرب در باب برّ كفايت نيست، گفت: لَيْسَ الْبِرَّ «9» أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ، «ان» مع الفعل در تأويل مصدر است، و برّ به «لام» تعريف معرفت «10» است و مصدر به اضافت با ضمير، و چون دو معرفت در كلام جمع شود، تو مخيّر باشى هر كه را خواهى به اسم توانى كرد و هر كه را خواهى به خبر، براى آن اين دو قراءت بر عكس يكديگر رواست.

 

روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 75
قوله تعالى: مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ. بدان كه: چنان كه در اخبار آمده است، قراءت رسول- صلّى اللّه عليه و اله و سلّم- و بيشتر صحابه مالك است به «الف»، و جماعتى بسيار از تابعين. و از قرّاء «1» عاصم و كسائى و خلف و يعقوب، مالك مى‏خوانند. و باقى قرّاء ملك مى‏خوانند بى «الف».
امّا حجّت آنان كه مالك مى‏خوانند به «الف» آن است كه گفتند: مراد آن است كه ملكيّت تصرّف در آن روز كس ندارد، براى آن كه مالكى «2» همه مالكان در آن «3» روز زايل شود، و املاك همه ملّاك با حق تعالى افتد، چه [ما] «4» به تمليك او مالك باشيم، چون دست تصرّف ما از آن كوتاه كند «5»، ما را تصرّف نباشد و ما مالك نباشيم، چنان كه گفت: وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ «6»، و گفت: وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ «7»، و قوله تعالى: يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ «8»، و قوله تعالى: لا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطاباً «9»، و امثالها، يعنى در قيامت تصرّف جز خداى را- عزّ و جلّ- نباشد.
و حجّت آنان كه ملك خوانند بى «الف»، آن است كه گفتند: خداى تعالى در دنيا ملوك را تمكين كرد و بعضى را مملكت داد، چون: انبيا و اوصيا و ائمّه. فردا ملك از همه باز ستاند و همه را معزول گرداند، چنان كه در محكم كتاب گفت:
لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ «10»، و اين به معنى همان طريق است، و اين هر دو حجّت متكافى است.
حجّتى ديگر اين آوردند كه: ملك بليغتر است در مدح كه مالك، براى آن كه، هر مالك ملك نباشد، و هر ملك مالك باشد. قرّاء مالك گفتند: خود مالك بليغتر باشد كه آن تصرّف كه مالك را در ملك خود برود از بيع و وقف و هبه و اقرار، ملك را در ملك خود بنرود، پس مالك بليغتر است از ملك، و اين حجّتها نيز
__________________________________________________
 (1). مج، دب، آج، لب، فق، مب، مر: در قراءت، وز: در قرّاء.
 (2). دب، آج، لب: مالكيت.
 (3). همه نسخه بدلها: اين.
 (4). اساس: ندارد، از مج افزوده شد.
 (5). همه نسخه بدلها: كنند.
 (6). سوره بقره (2) آيه 210.
 (7). سوره لقمان (31) آيه 22.
 (8). سوره انفطار (82) آيه 19.
 (9). سوره نبأ (78) آيه 37.
 (10). سوره غافر (40) آيه 16.
                       

روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 76
متكافى است.

*******************

مجموعه آثار كنگره ابوالفتوح رازى، ج‏8، ص: 54
علم قرائات‏
يكى از مباحث علوم قرآنى تأثيرگذار در تفسير، كه ابوالفتوح رازى در كتاب خود به آن توجه كرده و در اين رساله از آن يادى نشده، علم قرائات است. هر چند اين مبحث جداى از تفسير مطرح نشده است، اما ابوالفتوح به مناسبت و در ضمن آيات، قرائات گوناگون را مطرح مى‏كند؛ مثلًا در آيه شريف: «ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلّا بِالْحَقِّ» گفته است:
حمزه، كسايى و حفص بن عاصم، «نُنزل» را به نون خوانده‏اند به صورت جمع؛ زيرا خبر از خداوند متعال بر سبيل تعظيم باشد، اما ديگر قاريان با «ت» (تنزل) خوانده‏اند
                       

مجموعه آثار كنگره ابوالفتوح رازى، ج‏8، ص: 55
و «ملائكه» را مرفوع دانسته‏اند از باب اسناد اين فعل به خداوند، و ابوبكر از عاصم با ضم تا و فتح نون (تُنَزل) خوانده است. «1»
نكته قابل توجه در بيان وجوه قرائات در تفسير ابوالفتوح آن است كه دليل اين اختلاف قرائات را بازگو مى‏كند و دليل معنايى و يا ادبى و تأثيرى را كه در جمله مى‏گذارد و تغيير در تفسير كلام به وجود مى‏آورد، شرح مى‏دهد. البته گاهى نكات تفسيرى را كه در قرائات نقل شده است، به عنوان قرائت مى‏آورد؛ چنان كه در آيه شريفه «النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (احزاب: آيه 6) به نقل از عطا مى‏گويد: در قرائت ابن عباس آمده است: «النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»، و هو أب لهم؛ «2» در صورتى كه اين فراز اخير تفسير كلام است نه اختلاف قرائت؛ هر چند در اين قسمت مطالبى مى‏آورد كه همه آنها بر وجود تفسير دلالت مى‏كند، نه اختلاف قرائت.

 

مجموعه آثار كنگره ابوالفتوح رازى، ج‏2، ص: 115
2. در پاره‏اى موارد اختلافى بين دو ترجمه مشاهده مى‏شود. وجوه اين اختلاف ممكن است به جهاتى چند بوده باشد؛ از آن جمله است طرز جمله بندى و بيان مطلب و همچنين انتخاب معادل فارسى براى كلمه تازى، يا آنكه توضيح مترجم در موردى كه بيشتر جاى تفسير دارد و نه معنى، و سرانجام احتمال ضبط حكم و انتخاب قرائتى از قرائات خاص است كه ترجمه را دگرگون مى‏كند. نمونه‏هاى زير مبيّن اين معنى است:...

 

مجموعه آثار كنگره ابوالفتوح رازى، ج‏2، ص: 230
آنچه در كار ابوالفتوح مى‏توان ملاحظه كرد، آن است كه وى به راستى زحمت ترجمه مجدد قرآن را به خود نداده، بلكه در درجه نخست به همان ترجمه رسمى اعتماد كرده است. و اين امرى ظاهراً رايج بوده و معقول نيز همين شيوه است. اما در عمل، برخى دشواريها پيش مى‏آيد كه مترجم ناچار است به گونه‏اى از پس آنها برآيد. اين دشواريها عموماً در دو محدوده قرار مى‏گيرند: نخست آنكه ممكن است مترجمان گذشته در برخى جايها دچار لغزش شده باشند. در اين صورت بديهى است كه مترجمان بعدى ناچارند خود ترجمه را اصلاح كنند. ديگر آنكه مترجم نخست ناچار قرآن كريم را از ديدگاه مذهب خود مى‏فهميده و تفسير و سپس ترجمه مى‏كرده؛ دانشمندان قرنهاى بعد، كه بر آن كار اعتماد داشتند، البته در مقابل ترجمه‏هايى كه با مذهب ايشان همساز نبود، بى تفاوت نمى‏ماندند و كلمات و حتى گاه عباراتى را كه خود مى‏پسنديدند، به جاى معادلهاى كهن مى‏گذاشتند. ما نمونه اين كار را پيش از اين هم ديده‏ايم (مثلًا قرآن شماره 4). عامل ديگرى هم كه در تغيير جزئى برخى معادلها مؤثر مى‏افتاد، همانا قرائات مختلف قرآن كريم بود: اى بسا فعل كه برخى معلوم و برخى مجهول خوانده‏اند، واى بسا كلمه مفرد كه به قرائت برخى، جمع است ..

 

 

مجموعه آثار كنگره ابوالفتوح رازى، ج‏11، ص: 91
2. 1. موارد اختصاصى تفسير تبيان در مقدمه تفسير
مباحثى كه تنها در مقدمه تفسير تبيان آمده و ابوالفتوح آن را نياورده، كم حجم و مختصر است. اين مباحث شامل موارد ذيل است:.
الف) بحثى كوتاه در مورد تحريف قرآن به نحو زيادت و نقصان:.
 «وأمّا الكلام فى زيادته ونقصانه فممّا لا يليق به أيضاً لأنّ الزيادة فيه مجمع على بطلانه والنقصان منه، فالظاهر أيضاً من مذهب المسلمين خلافه وهو الأليق بالصحيح من مذهبنا ...». «2»
ب) توضيح و بيان احتمالات و تفاسير مختلف در مورد روايت «نَزَل ال قرآن على سبعة أحرف» و وجه اختلاف در قرائات هفت گانه:.
 «واعلموا أنّ العرف من مذهب أصحابنا والشايع من أخبارهم ورواياتهم أنّ القرآن نزل بحرف واحد على نبيٍّ واحدٍ غير أنّهم أجمعوا على جواز القراء ة بما يتداوله القرّاء و أنّ الانسان مخيّرٌ بأيّ قراء ةٍ شاء قرأه ... و روى المخالفون لنا عن النبي أنّه قال: انزل القرآن على سبعة أحرف كلّها شافٍ كافٍ ...». «3»
ترجمه: «و بدانيد كه مذهب معروف اصحاب ما و اخبار و روايات شايع، بيانگر اين است كه قرآن با حرف واحد بر پيامبر واحدى نازل شده، جز اينكه اصحاب بر جواز قرائت طبق قرائت رايج بين قرّا اجماع دارند و نيز اجماع دارند كه انسان مخيّر است به هر قرائتى قرائت كند ... و مخالفين ما از پيامبر اكرم روايت كرده‏اند كه: نازل‏
  

مجموعه آثار كنگره ابوالفتوح رازى، ج‏11، ص: 92
شد قرآن بر هفت حرف كه همه اين حروف كافى مى‏باشد ...» ..

 

مجموعه آثار كنگره ابوالفتوح رازى، ج‏11، ص: 115
د) مقايسه تطبيقى در تفسير در بحث قرائات: تفسير تبيان نسبت به تفسير روض الجنان در بيان قرائات مختلف براى واژه‏هاى هر آيه، بسيار مفصّل‏تر وارد بحث شده است؛ به طورى كه مى‏توان گفت: نسبت بين دو تفسير در بحث قرائات عموم و خصوص مطلق است؛ يعنى هر جايى كه شيخ طوسى قرائات را مطرح مى‏كند، ابوالفتوح نيز تبعيّت مى‏نمايد، امّا مواضع زيادى را در تفسير تبيان مى‏توان يافت كه به بحث قرائات پرداخته شده است و ابوالفتوح آن را مطرح نساخته است؛ مثلًا در ذيل آيه 26 سوره بقره، هر دو تفسير، دو قرائت مختلف براى لفظ «أمّا» نقل مى‏كنند كه عبارت و شاهد ابوالفتوح عيناً مطابق عبارت و شاهد تبيان مى‏باشد:.













فایل قبلی که این فایل در ارتباط با آن توسط حسن خ ایجاد شده است